دانلود فیلم آنها مرا دوست داشتند
یک زوج بدلیل مریضی کودک خود با چالشی مواجه میشوند...
یک زوج بدلیل مریضی کودک خود با چالشی مواجه میشوند...
ناصرالدین شاه، دست به ماشه برده تا آهویی صید کند که آهو چشمی چون باد از راه رسیده و چون برق میگذرد و به دنبالش حال سلطان صاحبقران میشود حال اسیری که در دام مانده باشد ، صیاد رفته باشد شاه به حکم قدر قدرتی امر می کند که صیاد را به شکارگاه بازگردانند غافل از اینکه آن آهو چشم گریزپا خود صید و صیاد عاشقی جوان است از دیار آذربایجان دیاری که گلهای دشتش همه سارای نام دارند و سروهای سر به فلک کشیدهاش همه خان چوپان...
بعد از مرگ معاویه پسر ابوسفیان، یزید بن معاویه خود را خلیفه مسلمین میخواند و به فرماندار مدینه نامه مینویسد که از امام حسین ع بیعت بستاند. بکیر بن حر که به عنوان پیک مخصوص دربار یزید بن معاویه برگزیده شدهاست مأمور رساندن نامه یزید بن معاویه به مدینه میگردد. او که جوانی چابک و پرانرژی است و در تکاپوی حقیقت است در مدینه متوجه میشود که حامل نامهای است که در آن به کشتن امام حسین ع فرمان داده شدهاست. بکیر در مکه با اندیشهها و خط فکری امام حسین ع (امام شیعیان) آشنا میشود. مردم کوفه با فرستادن نامههای بسیار زیاد، امام حسین ع را به کوفه دعوت کردهاند تا در قیام بر ضد یزید پسر معاویه، آنها را یاری کنند. حر ابن یزید ریاحی، به همراه بکیر و دو هزار سوار از سوی عبیداله بن زیاد مأمور میشوند به سمت کاروان امام حسین ع که به سمت کوفه در حرکت هستند بروند. کاروان امام حسین ع در شماری اندک، در کربلا به محاصره هزاران نفر از لشکریان یزید درمیآیند.
برای پرداخت شهریه دانشگاه ، مریم شروع به کار در هتلی می کند که در آن به سرقت ساعت گران قیمت متهم می شود.
این فیلم روایتگر داستان زندگی جوانی روستایی است که به دلیل کمبود و بحران آب و به دنبال لقمه نانی به پایتخت مهاجرت میکند. او مجبور به فعالیت در مشاغلی میشود که دانش و تجربهای از آنها ندارد.
در این دنباله ، اخراجی ها اکنون توسط عراقی ها اسیر شده و در یک اردوگاه زندگی می کنند. از طرف دیگر خانواده های آنها که به مشهد می روند زندانی می شوند وقتی هواپیمای آنها توسط برخی تروریست ها که می خواهند آن را به عراق ببرند ربوده شود. در اردوگاه همچنین آنها باید با عراقی هایی که آنها را زندانی کرده اند برخورد کنند.
مجید از خلافکارهای یکی از محله های تهران، عاشق دختر میرزا (یک گیوهدوز عارف) است و شرط ازدواج او سربه راه شدن است. مجید برای رسیدن به نرگس دست به دروغ و کلک می زند اما نقشه اش افشا می شود. مجید در سرراه خود احساس می کند که رقیبی وجود دارد که از بچه های جبهه ای است و برای اینکه از او عقب نیفتد، با نوچه های خود راهی جبهه می شود تا اینکه...
یک سارق از زندان بیرون می آید و جستجوی خواهرش را آغاز می کند. در طول راه ، او با یک سارق دیگر ، یک دختر آشنا می شود ، آنها با هم کار می کنند تا پول جمع کنند ، اما اوضاع خوب پیش نمی رود.
(باصدای آهسته) الو...سلام قربان...خوبین... آقا منو دزدیدن... بله... نمی شناسمشون...نه خیر سرکاری چیه...من چه می دونم چرا گوشیمو نگرفته... 38 سال، سنمو چرا می پرسین؟...نمی دونم کجا... شما باید پیدام کنین...آقا من گوشی ام آیفونه... ردیاب دارد...نمی شه پیدام کرد؟...آقا اومد...من قطع میکنم...