اریکا، گوینده موفق رادیو که در نیویورک زندگی می کند و در برنامه های خود این شهر را جایی فوق العاده تصویر می نماید، یک روز تبدیل به قربانی خشونت بی دلیل همین شهر می شود. چیزی که تا آن زمان از دید وی مخفی مانده بود. شبی با نامزدش دیوید هنگام پیاده روی مورد حمله اوباش خیابانی قرار می گیرند. زمانی که اریکا در بیمارستان-پس از اغمای طولانی- چشم می گشاید، عزیزترین چیز زندگی اش-یعنی نامزدش دیوید- را از دست داده است.
یک کارآگاه خصوصی به نام فیلیپ مارلو برای یافتن عشق قدیمی دختر یک ستاره مشهور سینما به نام کلر کاوندیش استخدام می‌شود. مارلو که در ابتدا این پرونده را ساده تصور می‌کرد، به زودی خود را درگیر تحقیقاتی مرگبار و شبکه‌ای از دروغ و فریب می‌بیند که مصمم است هر طور شده آن را حل کند اما…
سن فرانسيسکو. لوييس، خون آشام دويست ساله، خاطرات خود را براي خبرنگاري به نام دانيل مالوي بازگو مي کند: اين که چگونه در لوييزياناي قرن هجدهم به دست لستات به خون آشام تبديل شده ...
