محمدرضا هدایتی (زادهٔ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۵۲ در چابهار) بازیگر سینما، تلویزیون، تئاتر و صداپیشه و خواننده ایرانی است. وی به خاطر نقشهای کمدی او در سریالهای تلویزیونی به کارگردانی مهران مدیری شهرت پیدا کردهاست. اما پیش از آنکه به شهرت برسد در عرصه تئاتر بسیار فعال بودهاست.او متولد شهرستان چابهار در سیستان و بلوچستان است. وی از دوران کودکی به تئاتر روی آوردهاست. او خرداد ۷۴ به تهران آمد و در انتشارات مرغ آمین مشغول به کار شد. سال ۱۳۷۷ یک تئاتر هم با اکبر زنجانپور کار کرد به نام گوریل پشمالو اثر یوجین اونیل. تا اینکه سال ۱۳۷۸ اولین همکاری را با مهران مدیری در مجموعه تلویزیونی به نام ببخشید شما را تجربه کرد. از دیگر فعالیتهای او میتوان به کارگردانی یک فیلم کوتاه با نام برخورد کوتاه اشاره کرد. وی صدا پیشه عروسک پسرعمهزا هم هست که یک شخصیت عروسکی پرطرفدار در ایران محسوب میشود.
او همچنین به خوانندگی هم پرداخته و آلبومهایی به نام برگ و باد و ماه میخنده از او وارد بازار شدهاست
در برنامه شب های مافیا محمدرضا علیمردانی عنوان لیدر یا برگزار کننده در بازی حضور دارد و در واقع فرمان بازی در دستان او قرار دارد. در این مسابقه بازیگران زیادی حضور دارند و روند مسابقه بدین شکل است که در هر فصل یک بازیگر 12 نفر از دوستان هنرمندش را برای بازی دعوت میکند و در نهایت با دو گروه 12 نفره مردان و یک گروه 12 نفره خانم های هنرمند این مسابقه آغاز میشود.
داستان فیلم درمورد سه مرد زن زلیل است که با یک خواننده پاپ به جزیره کیش متواری شده اند و نقشه ربوده شدن خود را میکشند و در این میسر ماجراهای زیادی برای انها رخ میدهد که...
داستان نویسی به نام جهانگیر گلستانه چند سال قبل با همسرش رعنا ازدواج کردهاست. آن دو یک پسر به نام نیما دارند که ۶ ساله است. جهانگیر سه کتاب چاپ کردهاست اما هیچکدام از این کتابها نتوانستهاند برای او پولی به همراه بیاورند. خانواده در خانهای اجارهای که صاحبش از آشنایان قدیم جهانگیر است زندگی و اجاره مختصری میپرداختند، اما طولی نمیکشد که آن دوست قدیمی تماس گرفته و میگوید قصد دارد در خانهاش ساکن شود. این خبر زندگی جهان را به هم میریزد.
این فیلم داستان دختری به نام سمیرا است که قصد دارد با منصور ازدواج کند، در روز پیش از عروسی مادر منصور سمیرا را برای معاینه نزد دکتر زنان میبرد اما سمیرا که از این موضوع شوکه شدهاست از این کار ممانعت کرده و در خیابان اقدام خودکشی میکند، پس از اطلاع مرگ وی به دو همکلاسیاش آنها به دنبال دلیل مرگ دوست خود میروند اما دلیل خودکشی از طرف پدر سمیرا مخفی میشود.
کیانوش استقرار زاده سردبیر یک روزنامه دهه ۱۳۱۰ است. او با نوشتن مقالهای انتقادی به تبعید در نقاط دوردست ایران محکوم میشود. در بین راه در اتفاقاتی توسط یک مار (نشیمن گز) گزیده میشود. شیر فرهاد، پسر خان پایین برره او را به برره میآورد، وی را درمان میکند ولی وقتی میفهمد او فراری است و حکم تیر دارد او را به بالا برره میبرد و…
این کمدی-موزیکال روایتی ارائه میدهد از زندگی سه جوان موزیسین که سعی زیادی دارند اسیر موسیقی بازاری نشوند و به اجرای قطعات موجه بپردازند اما عدم اقبال مخاطبان موجب میشود به سراغ نوعی از موسیقی بروند که علیرغم جدی گرفته نشدن از سوی کارشناسان، مخاطبان فراوانی دارد...