در روستایی پیش از انقلاب فردی خان‌زاده با نام امیر به عنوان قاضی محلی در روستا فعالیت می‌کند و به خاطر سابقه خوبی که داشته، مردم به او اعتماد کامل دارند و بخش مهمی از کارهای روستا را به امیر سپرده‌اند. حال پس از سال‌ها یکی از اهالی روستا با نام لی لی که از روستا به خاطر تهمت مردم به فاحشه بودن رفته، به عنوان...
در خلاصه داستان این سریال امده است قصه ای در دل اتفاقات پرشمار دهه 60 ...
فائزه دختر جوانی است که دل به عشق عبدالحمید ریگی می دهد. اما آنها پس از مدتی تصمیم می گیرند به پاکستان سفر کنند جایی که فائزه با برادرِ عبدالحمید یعنی عبدالمالک ریگی مواجه می شود و...
فرهاد تصمیم می‌گیرد برای مهاجرت به ترکیه سفر کند اما به دلیل گرفتاری‌هایی که برایش رخ میدهد نه تنها مهاجرت، بلکه برای بازگشتش به ایران نیز در هاله‌ای از ابهام قرار می‌گیرد.
خانوادهٔ صبوری خانواده‌ای بزرگ و قدیمی است که سال‌هاست در کار صادرات و واردات گل و گیاه می‌باشند. آنها در خانه‌ای قدیمی همچنان در آرامش با هم زندگی می‌کنند، ورود جوانی به این خانواده زندگی همهٔ خانواده را دستخوش تغییراتی می‌کند که …
سریال «سرباز» عاشقانه‌ای حماسی است که در 40 قسمت 45 دقیقه‌ای برای شبکه سه سیما تولید می‌شود. با توجه به وقوع سیل در شهرهای مختلف ایران فیلمنامه سریال «#سرباز» نوشته دچار تغییرات شد و به منظور همدردی با مردم و در جهت به روز شدن هر چه بیشتر قصه، سکانس های مربوط به مناطق زلزله زده این فیلمنامه به مناطق سیل زده تغییر پیدا کرد.
مهتاب و آوا دانشجویان سال دوم دانشکده هستند که به اتفاق تعدادی دیگر از همکلاسی‌هایشان برای یک سفر چند روزه دانشجویی از تهران به اصفهان می‌روند که در این راستا اتفاقات زیادی رخ میدهد...
داستان درباره یک قتل است که در یک ورزشگاه اتفاق افتاده. چند مأمور پلیس در حال بررسی این پرونده هستند و با ورود به این ورزشگاه سر نخ‌هایی از این قتل بدست می‌آورند. آنها مظنون به قتل را هم همراه خود دارند و کافی‌است که خط سیر وقوع قتل را دریابند اما این برای‌شان کار پیچیده‌ای خواهد بود. دوستان مقتول نمی‌خواهند با پلیس همکاری کنند.
سریال هم گناه راجع به یک جنایت است که در آن دو شریک جرم با یکدیگر وارد چالش هایی داستان بر انگیز می‌شوند…
چند دانشجوی دختر و پسر برای شرکت در جشن بادبادک بازی در شب یلدا به شمال رفته‌اند. در همسایگی کمپ کوچک آنها کلبه‌ای قرار دارد که سه آشپز یک رستوران ساکنین آن هستند. آشپزها برای پخت غذاهای رستوران به گوشت احتیاج دارند و جز این جوان‌ها کسی در آن اطراف نیست.
محافظی بنام حیدر که از جان یکی از شخصیت‌های مهم نظام محافظت می‌کند، بر اساس حوادثی متوجه می‌شود که او بیش از آن که به فکر نظام باشد به فکر منافع شخصی است! او دچار شک و تردید می‌شود و همین امر باعث می‌شود که محافظت از آن فرد را کنار بگذارد اما بخاطر خدمات خوبش او را به محافظت از فرد دیگری می‌گمارند که یکی از فعالان هسته‌ای کشور است…
امیر و هما پس از مدتی یکدیگر را می یابند در حالیکه یک انتخاب بیشتر ندارند؛ سیانور یا زندگی! و آن ها زندگی را انتخاب می کنند.
