دانلود فیلم ساعت 5 عصر
داستان این فیلم از 7 صبح تا 5 بعدازظهر یک فرد را در تهران روایت میکند که آن روز آخرین فرصت آن فرد است که باید کاری را انجام دهد.
داستان این فیلم از 7 صبح تا 5 بعدازظهر یک فرد را در تهران روایت میکند که آن روز آخرین فرصت آن فرد است که باید کاری را انجام دهد.
یک کارگردان هنری سینما از طرف تهیه کنندهاش تحت فشار است تا از دو بازیگر تجاری برای بازی در نقشهای اصلی فیلمش استفاده کند. از نظر کارگردان آنها بدترین انتخابهای ممکن هستند، اما اگر میخواهد که فیلم را بسازد مجبور است در مدت کوتاهی آنها را به نقشهایشان نزدیک کند و این کار آسانی نیست.
عباس و حسن پس از پنج سال از زندان آزاد شده، سراغ عطا می روند . عطا در این مدت در کما بوده و به تازگی بهوش آمده و به زندگی عادی بازگشته . این سه رفیق دوباره با هم همرا شده، در پی کاری شرافتمندانه می گردند. اما پس از تلاش های بسیار، ناچار می شوند دوباره ....
مرد جوان کارگری که سرپرستی خانوادهاش را برعهده دارد تلاش میکند تا برای برادر سرباز کوچکترش در همان کارگاهی که خودش کار میکند شغلی دست و پا کند. برادر سرباز او در استادیوم فوتبال دچار حادثهای میشود که درمان وی مستلزم مخارج سنگینی است
یک گروه خلافکار چهار نفره که به “لانتوری” مشهور هستند، به سرقت و زورگیری میپردازند تا اینکه یکی از اعضای گروه به نام “پاشا” دختری به نام “مریم” را که از قبل میشناخته دوباره میبیند و عاشق او میشود اما …
داستان درمورد سارا و آیدا دوستان صمیمی هستند که آبروی یکی از آنها به خطر افتاده و حالا باید به کمک هم شرایط را به حالت عادی بازگردانند، اما این دو دوست تا کجا پای یکدیگر میایستند؟
آرینه و نوبهار دو دوستی هستند که پس از پایان یک مهمانی شبانه به خیابان می آیند اما با کامی مواجه می شوند که...
خسرو (شهاب حسینی)که مبتلا به اختلال دو قطبی است باید مدتی در خانه بردار بزرگتر خود سپری کند که در این راستا اتفاقات زیادی رخ میدهد...
همیشه همینجوریه! آخرین بار هوا ابر شد. باد گرفت. درختا داشتن از جا کنده می شدن. اونقدر بارون شدید شد که سیل شهرو گرفته بود. پرنده ها دور و بر لونه هاشون جیغ می کشیدن. یکی از بچه ها قسم می خورد خودش دیده خورشید یکی دوبار نورش کم و زیاد شده...!
داستان دختری است که با خانوادهاش دچار چالشهایی میشود،که در این راستا اتفاقات زیاد رخ میدهد...
مینا بعد از جدایی از همسرش به دنبال شغل و محل اسکانی می گردد. در این مسیر با کامران مدیر رستورانی که در آن کار می کند آشنا می شود. کامران سرپناهی به او می دهد. مینا تحت تاثیر حمایت ها و محبت های کامران به او دل می بازد ، کامران نیز به مینا مشتاق و علاقمند است. روزها از پس هم می گذرد و عشق مینا به کامران کاسته نمی شود و اوج می گیرد.اما کامران دیگر قصد ادامه ندارد..
جواد عذتی(مرتضی)در گاراژی کار میکند و به مناسبت سالگرد نامزدی اش ماشین قیمتی از گاراژ برمیدارد به عنوان امانت.که ناگاه ماشین شهرداری با آینه بغل ماشین مرتضی برخورد میکند که در این راستا اتفاقات زیادی رخ میدهد که...