دانلود فیلم کفشهایم کو؟
حبیب کاوه کارخانه دار قدیمی مبتلا به بیماری آلزایمر است. خانواده اش او را ترک نموده اند اما با بازگشت دخترش به ایران اتفاقاتی می افتد.
حبیب کاوه کارخانه دار قدیمی مبتلا به بیماری آلزایمر است. خانواده اش او را ترک نموده اند اما با بازگشت دخترش به ایران اتفاقاتی می افتد.
داستان فیلم دربارهٔ مردی به نام آرش است. پدر آرش بیمار است و برای همین به خارج از کشور رفتهاست. دوستان او بابک و بهنود برای اینکه او افسرده نشود قرصهای شادی مصرف میکنند و ...
دختر بچه ای مادر خود را از دست داده و قرار است از سوی خانواده مادری از او مراقبت کنند.اما در خانواده جدید ماجراهای خارقالعادهای برای وی رخ میدهد که زندگی خانواده را با چالشهایی روبرو میکند.
گلرخ کمالی پس از یک سال دوری به تهران برمی گردد تا نزد همسرش، ناصر معاصر باشد ولی متوجه می شود که شریک او جواد مقدم به ناصر کلک زده و با هفتصد میلیون تومان گریخته است و قرار است به خاطر چک ها، ناصر زندانی شود. گلرخ به جبران یک سال دوری از همسرش با طلبکاران تماس می گیرد و سعی در جلب رضایت آن ها دارد.که در ایم مسیر دچار مشکلاتی می شود که...
فیلم داستان دو باجناق است که پس از فوت پدر زنشان راه او را پی گرفته و به بهانه تجارت در چین گریزی هم به پاتایا میزنند اما رویارویی آن ها با دوست قدیمی همه چیز را به هم میزند...
پاستاریونی داستان غذاهاست. فیلم با بریانی اصفهانی ها شروع می شود و کوشان وقتی رستوران پدرش در تهران را ورشکسته می بیند، قصد میکند که یک بریانی به جای رستوران فست فود پدرش در تهران را باز کند. رستورانی که به دلیل یک رقیب بسیار قدرتمند و مجلل در آن گوشه خیابان، پاستا دا پیتزا، رونق خود را از دست داده است و…
همه چیز از یک جعبه شکلات شروع شد. یعنی من بچه بودم ...بچه هم که باشیم بازم شکلات عاشقانه ترین مزه دنیاست اما...
عظیم یک پناهنده افغان در تهران است او به خانواده اش کمک می کند تا به صورت قاچاقی وارد آلمان شوند. اما در لحظه آخر برادرش به او می گوید قصد بردن مادرشان را ندارد. عظیم تصادفا متوجه می شود که مادرشان تا 2 ماه دیگر از دنیا می رود و نیازمند پیوند است و متوجه می شود که ایرانی ها به فرد خارجی از لحاظ قانونی نمی توانند عضو اهدا کنند و تنها فرد مناسب برای این کار خودش است. حالا باید بین جان خودش و مادرش یکی را انتخاب کند...
در ارتباط با چند خانواده است که موضوعات مشترکی در ارتباط با فرزند خواندگی دارد و به روابط فرزندان با پدر و مادر میپردازد.
گوزنِ قرمز از پشتِ صخرهٔ یخزده، نگاهی به مردِ شکارچی که سیگاری دود میکند میاندازد. گرگ، مچاله از سرما سرفهای میکند. گوزنِ قرمز: میخواد چی کار کنه؟ گرگ: نمیدونه میخواد چی کار کنه. گوزنِ قرمز: اینا که نمیدونن میخوان چی کار کنن خطرناکترن… من برمیگردم!
عیسی برای یافتن راه نجات آیدا،سفری پر ماجرا آغاز میکند...
در منطقه ای نزدیک البرز و زندان قزل حصار، روستایی وجود دارد که بیشتر افراد فقیر، معتاد و دزد و خطرناک در آن سکونت دارند. شکور، شاهین، شهره و شهروز به همراه پدر و مادرشان، در این روستا زندگی میکنند. خشونتهای جامعه و مسائل جمعی مواد مخدر به طوری این خانواده را تحت الشعاع قرار دادهاست که این خانواده از هم می پاشد. همچنین جنایتها و جرمهای هایی که در دنیای این افراد رخ میدهد …
داستان درمورد سه زن است که آنها می خواهند به گونه ای زندگی کنند تا شبیه دیگران نباشند!
مرد میانسالی که صدابردار استودیو می باشد، زندگی خوب و آرامی در کنار همسر و فرزندش دارد تا اینکه دوستش که کارگردان سینماست، زن جوانی را همراه خود می آورد و می گوید که قصد ازدواج با او را دارد اما...
داستان فیلم از جایی آغاز می شود که لیدا و فرزاد که به همراه دوست مشترکشان کیوان و خانمی که به تازگی با کیوان دوست شده در یک مهمانی در خارج از شهر به سر می برند، تصمیم می گیرند شبانه به تهران بازگردند اما در میانه راه با یک جسم تصادف می کنند. به واسطه این تصادف، این چهار نفر از ترس پا به فرار می گذارند و تصمیم می گیرند به منزلی بروند و به آرامی درباره این مسئله فکر کنند اما...
داستان درباره مرد جوانی به نام قدرت است که سودای رسیدن به قدرت و سخنرانی در مجلس را دارد اما با اتفاقات گوناگونی مواجه می شود که سرنوشت او را تغییر می دهد.